English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (509 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gaiting strap U تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
cycle time U مدت چرخه زمان چرخه
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
toe weight U وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
It's to take away. برای بردن است.
pantechnicon van U یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
laughter U مسابقه اسان برای بردن
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
laparotomy U شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
sinking line U نخی برای فرو بردن زیر اب
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
gear U ادوات
gears U ادوات
instrument U ادوات
fixture U ادوات
geared U ادوات
cool out U راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
hollow ware U ادوات فلزی
instruments of percussion U ادوات ضربی
weapon platoon U دسته ادوات
agricultural implements U ادوات فلاحتی
weapon troops U قسمتهای ادوات
privative particles U ادوات سلب
weapon troops U یکانها ادوات
privative particles U ادوات نفی
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
interrogatives U ادوات استفهام پرسشی
programming aids U ادوات برنامه نویسی
stringed instruments U سیمدار ادوات الضرب
pulsatile instruments U ادوات ضربی یا زدنی
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
debug aids U ادوات اشکال زدایی
interrogative U ادوات استفهام پرسشی
lighting equipments U الات و ادوات روشنایی
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
salomon damper U خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
brass bands U ادوات انها از برنج باشد
brass band U ادوات انها از برنج باشد
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
paleolithic age U روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
quadriga U ارابه
chariots U ارابه
cars U ارابه
chariot U ارابه
wagonŠetc U ارابه
car U ارابه
carted U ارابه
cart U ارابه
carting U ارابه
carts U ارابه
sloop U با ارابه
aurigae U ارابه ران
waggon U ارابه بارکش
auriga U ارابه ران
tumbrel or bril U ارابه کودبر
handcarts U ارابه دستی
mail cart U ارابه پستی
cars U ارابه جنگی
charioteers U ارابه ران
undercarriages U ارابه فرود
car U ارابه جنگی
water car U ارابه اب پاش
water car U ارابه اب فروشان
charioteer U ارابه ران
landing gear U ارابه فرود
undercarriage U ارابه فرود
under carriage U ارابه فرود
wagons U ارابه بارکش
hand cart U ارابه دستی
pushcarts U ارابه دستی
pushcart U ارابه دستی
go devil U ارابه دستی
handcart U ارابه دستی
caisson U ارابه دوچرخه
tram car U ارابه پس بند
cart crossing U گذرگاه ارابه
car man U ارابه ران
caisson U ارابه ارتشی
chariots U ارابه جنگی
chariot U ارابه جنگی
waggons U ارابه بارکش
wagon U ارابه بارکش
carriageways U راه ارابه رو
carriageway U راه ارابه رو
velocipede U سه چرخه
cycle U چرخه
water cycle U چرخه اب
tricycles U سه چرخه
tricycle U سه چرخه
cycles U چرخه
monocyle U یک چرخه
hydrologic cycle U چرخه اب
tricyclic U سه چرخه
trike U سه چرخه
cyclones U چرخه
cycled U چرخه
cyclone U چرخه
rotation U چرخه
monocycle U یک چرخه
dual carriageways U راه ارابه رو دو خطی
troika U ارابه یا درشکه سه اسبه
alpha aurigae U الفا- ارابه ران
sulky U نوعی ارابه سنک
dual carriageway U راه ارابه رو دو خطی
harness race U مسابقه ارابه رانی
joltwagon U گاری یا ارابه پرتکان
roadway U راه ارابه رو شوسه
wain U ارابه سنگین و بزرگ
capella U الفا- ارابه ران
catch driver U راننده اجیر ارابه
drive U رانندگی ارابه مسابقهای
conditional race U مسابقه مشروط با ارابه
harness racing U ارابه رانی تک اسبه
roadways U راه ارابه رو شوسه
drives U رانندگی ارابه مسابقهای
storage cycle U چرخه انباره
megacycle U مگا چرخه
megacycle U میلیون چرخه
duty cycle U چرخه کار
cycled U چرخ چرخه
cycled U چرخه زدن
major cycle U چرخه بزرگ
major cycle U بزرگ چرخه
magnetic whirl U چرخه مغناطیسی
biorhythm U چرخه زیستی
instruction cycle U چرخه دستورالعمل
machine cycle U چرخه ماشین
cycle stealing U چرخه دزدی
circulation of a vector U چرخه بردار
search cycle U چرخه جستجو
activity cycle U چرخه فعالیت
execution cycle U چرخه اجرا
cyclone U چرخه باد
cardiac cycle U چرخه قلبی
pedicab U سه چرخه پایی
fetch cycle U چرخه واکشی
cycle U چرخه زدن
hz U چرخه درثانیه
cyclones U چرخه باد
display cycle U چرخه نمایش
minor cycle U چرخه خرد
memory cycle U چرخه حافظه
menstrual cycle U چرخه قاعدگی
four cycle U چهار چرخه
execute cycle U چرخه اجرا
minor cycle U خرد چرخه
cycle U چرخ چرخه
life-cycles U چرخه زندگی
cycle time U مدت چرخه
six by six U ماشین شش چرخه
handlebar U دسته دو چرخه
cycles U چرخ چرخه
cycles U چرخه زدن
cycles per second U چرخه در ثانیه
kilocycle U هزار چرخه
carnot cycle U چرخه کارنو
cycling U چرخه زنی
life cycle U چرخه دوام
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com